دیشب تا طلوع خورشید بیدار بودم به نظرم دیگر وقتش رسیده بود که شمردن ستارها را به یک جایی برسانم .حالا با خیال راحت دستم را در جیبم می کنم ٬احتیاجی نیست ستاره ام را به آسمان بسپارم می توانم یادگاریه خیال کودکانه ام را نگاه دارم .
با ارسال لینک های خود به لینکدونی گلستان آمار بازدید کنندگان خود را افزایش دهید. بدون نیاز به ثبت نام و قرار دادن لینکدونی یا بنر ما در سایت یا وبلاگ خودتان. (یک فرصت استثنایی-فرصت را از دست ندهید)در ضمن شما در یک روز امکان چندین ارسال لینک خود با هر عنوان را به لینکدونی دارید. با تشکر (مدیر لینکدونی)
متاسفم. منم یک سال و نیم مثل الانه تو شبها تا دیر وقت بیدار بودم. در انزمان من مجنون بودم. ولی بعدا فهمیدم که همش فعل و افعالات ذهن بوده و هیچ واقعیتی در کار نبوده...یعنی وقتی با واقعیت برخورد کردم دیدم همه خیال و توهمات مثل برف آب شد و رفت و رفت و رفت......
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
با ارسال لینک های خود به لینکدونی گلستان آمار بازدید کنندگان خود را افزایش دهید. بدون نیاز به ثبت نام و قرار دادن لینکدونی یا بنر ما در سایت یا وبلاگ خودتان. (یک فرصت استثنایی-فرصت را از دست ندهید)در ضمن شما در یک روز امکان چندین ارسال لینک خود با هر عنوان را به لینکدونی دارید.
با تشکر (مدیر لینکدونی)
وبلاگ جالبی داری به من هم بر بزن...... با تشکر
هیچ وقت از دست ش نده. مواظب ش باش.
متاسفم. منم یک سال و نیم مثل الانه تو شبها تا دیر وقت بیدار بودم. در انزمان من مجنون بودم. ولی بعدا فهمیدم که همش فعل و افعالات ذهن بوده و هیچ واقعیتی در کار نبوده...یعنی وقتی با واقعیت برخورد کردم دیدم همه خیال و توهمات مثل برف آب شد و رفت و رفت و رفت......