فراری از تکرار

تلاش برای رسیدن به چیزی که قراره هیچ وقت بدستش نیاری کاریه که  آدم هایی که دوسش دارن  از لحاظ روحی اسیب دیدن.

فکر کنم خیلی ها این حرف تایید می کنن ٬به نظر خیلی بدیهی میاد.اما در عمل کمتر کسی و دیدم دچار تکرار نشه اولیش خودم.

 

 

 

کسی خونه نیست

یه وقت هایی دلم می خواد با یه چیزی خداحافظی کنم٬شاید بهتر از یه کسی باشه.

آدم ها مثل درخت سر راهم سبز میشن یا من سره راهشون سبز میشم اینه که نمیشه با آدم ها برای همیشه خداحافظی کنی .

خداحافظی کردن با هیچ چیزی برای همیشه امکان پذیر نیست یا حداقل٪۱۰۰نمی تونی ازش دور باشی.

دندونم درد می کنه...

مایه زدن

نمی دونم این کلمه از کجا اومده ولی این روزا گهگاهی بهش فکر می کنم ٬با ۳ چیز همش سر و کله میزنم٬ ولی هر کودوم ساز خودشو و میزنه نهایتا به این نتیجه میرسم که خودمو بزنم به نشنیدن٬ اصلا ازم بر نمیاد. ولی اگر کسی میخواد میتونه این طور فکر کنه که به چیزی فکر نمی کنم .

دلم برای سبده خرید مادربزرگم تنگ شده ٬دستم و می گرفت و می رفتیم خرید توی سبدش همه چیز جا داشت ٬این آخریها چرخ دارش و خریده بود.بعضی وقتها فکر می کنم تو وجود همه یه سبد هست که همه چیز و تو اون می ریزن گاهی هم درش و میذارن.